English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5047 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shot group U گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lisp U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lateral route U جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
intercalated strata U چینه هایی که ازروی بی ترتیبی در میان چینههای دیگرقرارگرفته باشند
cont line U فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
radialized U دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
highlights U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
packet U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
close covering group U ناو گروه پشتیبانی نزدیک
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
suite of programs U 1-گروه برنامه هایی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند. 2-تعداد برنامههای یک کار مشخص
duct U لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
software U هر برنامه یا گروه برنامه هایی که نحوه اجرای نرم افزار را مشخص میکند و شامل سیستم عامل , پردازشگر کلمه و برنامههای کاربردی است
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde U گروه بیشمار گروه
hordes U گروه بیشمار گروه
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
it was eaten U خورده شد
little U خورده
eaten U خورده
irriguous U اب خورده
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
corrodible U خورده شدنی
tetched U بهم خورده
crossed out U قلم خورده
grubbier U کرم خورده
wounding U پیچ خورده
crackly U چین خورده
grubbiest U کرم خورده
crimpled U چوروک خورده
wound U پیچ خورده
grubby U کرم خورده
puckery U چین خورده
wounds U پیچ خورده
teched U بهم خورده
moth eaten U بید خورده
moth-eaten U بید خورده
turkey U شکست خورده
patsy U فریب خورده
cleft U ترک خورده
clefts U ترک خورده
clift U ترک خورده
picked U کلنگ خورده
worm-eaten U کرم خورده
cancelled U قلم خورده
dislocated U بهم خورده
plicated U چین خورده
craven U شکست خورده
eaten U خورده شده
callous U پینه خورده
on oath U قسم خورده
symphsis U عضوجوش خورده
carious U کرم خورده
stickit U شکست خورده
belly pinched U گرسنگی خورده
starveling U گرسنگی خورده
corrosion U خورده شدن
turkeys U شکست خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
butt welded U از سر جوش خورده
deluded U فریب خورده
withered U چروک خورده
aggresive U خورده شده
underdog U سگ شکست خورده
twisty U پیچ خورده
worm eaten U کرم خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
mussy U بهم خورده
fretted by rust U زنگ خورده
distempered U بهم خورده
underdogs U سگ شکست خورده
stamped U تمبر خورده
folded picture U تصویر تا خورده
vermiculate U کرم خورده
mildewy U باد خورده
engrained U پینه خورده
maggoty U کرم خورده
messy U بهم خورده
kinky U گره خورده
writhen U پیچ خورده
writhen U تاب خورده
jiggly U تکان خورده
brushed U شانه خورده
failure U شکست خورده
thrawart U پیچ خورده
kinky U پیچ خورده
dehiscent U ترک خورده
hammer hard U چکش خورده
indisposed U بهم خورده
failures U شکست خورده
the like of you U باشند
array U می باشند
arrays U می باشند
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
to be deluded U فریب خورده بودن
i have caught a thorough chill U سرمای حسابی خورده ام
interwrought U بهم جوش خورده
indurate U پینه خورده کردن
chartered accountant U حسابدار قسم خورده
certified public accountant U حسابدار قسم خورده
inure or en U پینه خورده کردن
chiselled U چوب اسکنه خورده
lost U شکست خورده گمراه
bound barrel U لوله تاب خورده
weldment U چیز جوش خورده
cat gets one's tongue <idiom> U گربه زبونش را خورده
patsy U شخص گول خورده
spun glass U شیشه تاب خورده
rolled glass U شیشه نورد خورده
rolled profile U نیمرخ نورد خورده
foul anchor U لنگر تاب خورده
to be fooled U فریب خورده بودن
it is sufficiently stamped U کم تمبر خورده است
grounded U توپ به زمین خورده
beaten U چکش خورده فرسوده
chiseled U چوب اسکنه خورده
wrounght iron mill bar U اهن جوش خورده
impacted U باهم جوش خورده
sclerous U متصلب پینه خورده
deep dyed U زیاد رنگ خورده
thraw U پیچ خورده دررفته
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
rolled iron or steel U فولاد نورد خورده
rancid U باد خورده فاسد
common ashlar U سنگ چکش خورده
seared conscience U وجدان پینه خورده
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
Are you daft ? U مگر مغز خر خورده ای ؟
cut in U چاک خورده شکافته
I have a cold. U من سرما خورده ام. [پزشکی]
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
shearling U چیده باشند
implication U B درست باشند
implications U B درست باشند
inclusion U B درست باشند
weather stained U هوا خورده ورنگ پریده
Recent search history Forum search
2New Format
1Vintage style
1fibers affecting
1To be capable of quoting
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1wife is life life is knife knife kill the life
1rhodamine
4express, overexpression
1terminal
1Other factors can introduce poor conditioning.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com